برنامه ریزی شهری
صدیقه لطفی؛ مجتبی شهابی شهمیری؛ ساسان روشن
چکیده
در سالهای اخیر، ادبیات گستردهای پیرامون ساختار فضایی مناطق کلانشهری و پیامدهای اقتصادی آن با تأکید بر دو مفهوم چندمرکزیتی و صرفههای تجمع بهوجود آمده است. مدافعان مناطق چندمرکزی ادعا میکنند که این مناطق میتوانند با ایجاد تعادل بین صرفهها و عدم صرفههای مقیاس مزایای رقابتی ویژهای را نسبت به مناطق تکمرکزی ...
بیشتر
در سالهای اخیر، ادبیات گستردهای پیرامون ساختار فضایی مناطق کلانشهری و پیامدهای اقتصادی آن با تأکید بر دو مفهوم چندمرکزیتی و صرفههای تجمع بهوجود آمده است. مدافعان مناطق چندمرکزی ادعا میکنند که این مناطق میتوانند با ایجاد تعادل بین صرفهها و عدم صرفههای مقیاس مزایای رقابتی ویژهای را نسبت به مناطق تکمرکزی خلق کنند، در حالی که از تمرکز بیش از اندازه و ازدحام مناطق رقیب جلوگیری میکند. با این وجود مطالعات اندکی وجود دارند که این انگاشتها را بهطور تطبیقی مورد سنجش قرار داده باشند. از این رو، مقاله حاضر در پی آن است تا با مطالعه تطبیقی دو منطقه کلانشهری شیراز و مازندران مرکزی، به بررسی برخی از ادعاها مبنی بر ارتباط میان ساختار فضایی بهینه و صرفههای تجمع بپردازد. روششناسی تحقیق مبتنی بر روشهای توصیفی و تحلیل آماری مانند شاخص سیسونه- هال و هرفیندال است. نتایج تحقیق نشان میدهد ساختار فضایی منطقه با تأکید بر دو مفهوم چندمرکزیتی و پراکنش، بیانگر الگوی پراکنده و چندمرکزی مازندران مرکزی در مقابل الگوی متمرکز و تکمرکزی منطقه کلانشهری شیراز است. در این راستا، از منظر بعد مصرف، نبود شهری غالب با محیط و فرهنگی کلانشهری را باید مهمترین عامل در عدم دستیابی به صرفههای شهری تلقی کرد. این امر مانعی بر سر دستیابی به کارایی بالاتر خدمات و امکانات بهویژه سرمایهگذاری کمتر بخش خصوصی خواهد بود. با این وجود، یافتههای تحلیل از تنوع تولیدی نسبتاً برابر منطقه مازندران مرکزی در مقابل منطقه کلانشهری شیراز نشان میدهد که خود عاملی مهم در ایجاد پیوندهای مکمل در بین مراکز شهری این منطقه میباشد. همچنین، بهنظر میرسد یک الگوی چندمرکزی بدون به اشتراک گذاشتن منابع خود جهت تأمین بیشتر زیرساختها و تسهیلات در سطح منطقهای، نمیتوانند در دستیابی به صرفههای مکانی، خود را بهعنوان رقیبی نزدیک به مناطق کلانشهری تکمرکزی تعریف کند.