یوسف زارعی؛ دکتر علی محمدخورشیددوست؛ مجید رضایی بنفشه؛ هاشم رستم زاده
چکیده
تغییرات اقلیمی یکی از اصلیترین معضل کره زمین در عصر حاضر است بنابراین پیشبینی این تغییرات در آینده و اثرات آن بر منابع آب، محیط طبیعی، کشاورزی و اثرات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین دلیل در پژوهش حاضر اثرات تغییر اقلیم جهانی بر نواحی مختلف آبوهوایی کشور در نواحی 12 گانه اقلیمی مورد بررسی ...
بیشتر
تغییرات اقلیمی یکی از اصلیترین معضل کره زمین در عصر حاضر است بنابراین پیشبینی این تغییرات در آینده و اثرات آن بر منابع آب، محیط طبیعی، کشاورزی و اثرات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین دلیل در پژوهش حاضر اثرات تغییر اقلیم جهانی بر نواحی مختلف آبوهوایی کشور در نواحی 12 گانه اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش از دادههای NCEP و عناصر اقلیمی بارش، دمای بیشینه و کمینه در دوره پایه (2005-1961) برای ریزمقیاس نمایی آماری با مدل SDSM استفاده شد؛ و با استفاده از خروجی مدل CanEMS2 تحت سناریوهای RCP برای سه دوره آماری 2040- 2011، 2070-2041 و 2099-2071 تغییرات سالانه عناصر اقلیمی به دست آمد. برای ارزیابی عملکرد مدل از ضریب همبستگی، ضریب تعیین و شاخصهای خطا سنجی RMSE، MSE و MAD استفاده شد و نتایج نشان داد که مدل SDSM عملکرد مناسبی برای تولید عناصر اقلیمی دارد. بااینحال نتایج بهدستآمده نشان داد که دقت مدل در ایستگاههای مختلف متفاوت است. بدینصورت که هر مدل در شبیهسازی دمای کمینه و بیشینه از عملکرد مناسبی نسبت به بارش برخوردار است. همچنین نتایج بلندمدت سالانه نشان داد که بارش در تمامی نواحی اقلیمی مورد مطالعه در دهههای آتی کاهش پیدا خواهد کرد که بیشترین کاهش در نواحی بیابانی نیمه گرم داخلی (35 درصد) و خیلی مرطوب و معتدل (32 درصد) اتفاق خواهد افتاد؛ اما تغییرات دمای کمینه و بیشینه در نواحی مختلف اقلیمی متفاوت خواهد بود بهطوریکه تحت سناریوهای RCP در طول تمام دوره آماری در ایستگاه سبزوار و طبس تغییرات کمینه دما کاهشی خواهد بود ولی در دیگر نواحی اقلیمی روند تغییر دمای کمینه و بیشینه افزایشی خواهد بود. بیشترین افزایش کمینه و بیشینه دما بر اساس سناریوهای RCP تحت سناریوی RCP8.5 در دوره آماری 2099-2071 در ناحیه اقلیمی کوهستانی سرد به ترتیب با 03/3، 27/4 درجه سانتیگراد خواهد بود.
آب و هواشناسی
علی محمد خورشیددوست؛ کاوه محمدپور؛ سید اسعد حسینی
چکیده
یشبینی تعداد افراد مراجعهکننده به بیمارستانها در ارتباط با پارامترهای اقلیمی از موضوعات قابل بحت و تأمل است که با تغییرات اقلیمی و گسترش شهرنشینی و آلودگی هوا در دهههای اخیر دامنگیر بسیاری از جوامع بشری شده است. استفاده از مدلهای پیشبینی میتواند بعنوان ابزاری کارآمد در مدیریت و کنترل بیماریها، کاهش مرگ ...
بیشتر
یشبینی تعداد افراد مراجعهکننده به بیمارستانها در ارتباط با پارامترهای اقلیمی از موضوعات قابل بحت و تأمل است که با تغییرات اقلیمی و گسترش شهرنشینی و آلودگی هوا در دهههای اخیر دامنگیر بسیاری از جوامع بشری شده است. استفاده از مدلهای پیشبینی میتواند بعنوان ابزاری کارآمد در مدیریت و کنترل بیماریها، کاهش مرگ و میر و برنامهریزیها مورد توجه قرار گیرد که در این پژوهش دو مدل شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون لوجستیک (لاجیت) به عنوان ابزاری کارآمد در پیشبینی فرآیندهای غیرخطی و پیچیده جهت پیشبینی میزان مراجعهکنندگان بیماری آسم در شهر سنندج در ارتباط با پارامترهای اقلیمی مورد بررسی قرار گرفت. دادههای مورد بررسی در بازه زمانی 8 ساله (2008-2001) از ایستگاه هواشناسی سینوپتیک سنندج و بیمارستانهای توحید و بعثت در سطح شهر سنندج اخذ گردید. سپس، پارامترهای اقلیمی به عنوان ورودی و میزان مراجعهکنندگان بیماری آسم بعنوان خروجی مدلها در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که مدل شبکه عصبی با ورود پارامترهای متوسط فشار QFE و میانگینهای حداقل و حداکثر دمای ماهانه و همچنین میانگین دمای ماهانه با دقت قابل قبولی میزان مراجعهکنندگان بیماری آسم را پیشبینی میکند به طوری که ضریب همبستگی دادههای واقعی و پیشبینی شده برابر با 99/0 است که در سطح 01/0 معنیدار هستند. پارامترهای ورودی در روش لاجیت نیز نشان میدهد که میزان مراجعهکنندگان بیماری آسم از پارامترهای میانگین حداقل دما، متوسط فشار QFF و متوسط سرعت باد (نات) تأثیر میپذیرند. نسبت لگاریتمی هر کدام از پارامترهای فوق بر روی تعداد مراجعهکننده به ترتیب با ضریب بتای 517/0-، 734/0- و 977/0- معنیدارند و از میان پارامترهای اقلیمی نیز عنصر باد به مراتب بیشتر از سایر پارامترها بر روی میزان تعداد افراد مراجعهکننده به بیمارستان تأثیر گذار است. در مجموع از بین دو مدل غیرخطی مورد بررسی، مدل شبکه عصبی مصنوعی، قابلیت و دقت بیشتری را نسبت به مدل لاجیت نشان داد.
ژئوتوریسم، اکوتوریسم و گردشگری
مسعود تقوایی؛ فاطمه جلالیان
چکیده
بررسی میزان آسایش اقلیمی و روزهای مناسب برای گردش در مناطق شهری، یکی از جنبههای برنامهریزی موفق برای رشد صنعت گردشگری شهری میباشد. استان پهناور خوزستان با برخورداری از توانهای بسیار بالای گردشگری و تنوع اقلیمی، میتواند بهعنوان یکی از قطبهای گردشگری کشور معرفی شود. در این پژوهش به بررسی تعداد روزهای توام با آسایش ...
بیشتر
بررسی میزان آسایش اقلیمی و روزهای مناسب برای گردش در مناطق شهری، یکی از جنبههای برنامهریزی موفق برای رشد صنعت گردشگری شهری میباشد. استان پهناور خوزستان با برخورداری از توانهای بسیار بالای گردشگری و تنوع اقلیمی، میتواند بهعنوان یکی از قطبهای گردشگری کشور معرفی شود. در این پژوهش به بررسی تعداد روزهای توام با آسایش اقلیمی در استان خوزستان، با بهکارگیری مدل دمای معادل فیزیولوژیک پرداخته شده است. برای این منظور ابتدا از دادههای روزانه هواشناسی هشت ایستگاه هـمدید طی یک دوره ده ساله (2000-2009) میانگین گرفته شده است. چهار عنصر هواشناسی مورد نیاز برای این کار دمای هوای خشک، رطوبت نسبی، میزان ابرناکی و سرعت باد میباشد. شهرهای مورد پژوهش، شامل؛ آبادان، اهواز، بهبهان، دزفول، ایذه، مسجدسلیمان، رامهرمز و شوشتر میباشد که با قرار دادن میانگین دادههای شهرهای مذکور در نرمافزار ریمن روزهای مناسب برای گردش مشخص شدهاند. طبق خروجی مدل (با در نظر گرفتن دورههای دارای تنش اندک سرمایی و گرمایی) شهر ایذه با 168 روز بیشترین تعداد روزهای توام با آسایش را در بین شهرها دارد. بعد از آن مسجدسلیمان با 139 روز، اهواز با 130 روز، شوشتر و آبادان با 128 روز، بهبهان با 124 روز، رامهرمز با 119 و دزفول با 116 به ترتیب در ردههای بعد قرار میگیرند. همچنین نتایج نشان داده که در کل استان بهطور متوسط از اوایل آذر تا اوایل فروردین آب و هوا برای گردش مناسب میباشد.
آب و هواشناسی
بهروز سبحانی؛ محمد فرامرزی
دوره 20، شماره 56 ، مرداد 1395، ، صفحه 171-191
چکیده
اقلیم، توپوگرافی و کاربری اراضی از مهمترین مؤلفههای محیطی هستند که استعداد و قابلیت تولید محصول زراعی در یک منطقه به آنها وابسته است. در این تحقیق با استفاده از دادههای اقلیمی از قبیل دما، بارش، تعداد روزهای یخبندان و ساعات آفتابی و رطوبت نسبی مربوط به مراحل فنولوژیکی رشد زعفران و دادههای منابع زمینی از قبیل لایههای توپوگرافی ...
بیشتر
اقلیم، توپوگرافی و کاربری اراضی از مهمترین مؤلفههای محیطی هستند که استعداد و قابلیت تولید محصول زراعی در یک منطقه به آنها وابسته است. در این تحقیق با استفاده از دادههای اقلیمی از قبیل دما، بارش، تعداد روزهای یخبندان و ساعات آفتابی و رطوبت نسبی مربوط به مراحل فنولوژیکی رشد زعفران و دادههای منابع زمینی از قبیل لایههای توپوگرافی و کاربری اراضی که با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست 8 مربوط به تاریخ 28/2/1392 در شهرستان ملایر تهیهشده، برای ارزیابی تناسب اراضی مستعد کشت زعفران در سطح شهرستان ملایر استفاده شده است. مطالعه و بررسی هر یک از آنها در رابطه با نیازهای اقلیمی و اکولوژی زعفران صورت گرفته است. با تعمیم دادهها به سطح، و پردازش آنها با استفاده از فنآوری GIS لایههای اطلاعاتی مربوط به هر یک از آنها تهیه شد. بهمنظور اولویتبندی و ارزیابی معیارها و لایههای اطلاعاتی در رابطه با هم و تعیین وزن آنها از روش تحلیل تصمیمگیری چندمعیاره (MCDM)، مبتنی بر روشvikor استفاده شد. سپس با وزندهی به لایههای تهیهشده بر اساس معیارها و مدل مورد نظر، همپوشانی و تحلیل فضایی لایهها در محیط GIS صورت گرفت و لایه نهایی ارزیابی تناسب اراضی برای کشت زعفران تهیه شد. در این تحقیق مقدار 23/10درصد از مساحت کل شهرستان را مناطقی که دارای تناسب اراضی مناسب هستند در بر میگیرد، 25/40 درصد از کل مساحت را مناطقی با تناسب متوسط برای کشت زعفران پوشش میدهد. و مابقی شهرستان را که سهم بیشتری هم دارد و 52/45 درصد از شهرستان را پوشش میدهد اراضی با تناسب ضعیف هستند. با توجه با این تحقیق روشvikor مـیتواند عملکرد مناسبی در انتخاب ارزشهای تناسب برای هر کدام از طبقات داشته باشد.
آب و هواشناسی
علی محمدخورشیددوست؛ بهروز سبحانی؛ کامل آزرم؛ جمال امینی
دوره 19، شماره 52 ، تیر 1394، ، صفحه 141-161
چکیده
کلزا با اختصاص 15 درصد کل تولید روغن گیاهی در جهان بعد از سویا و نخل روغنی، مقام سوم را در بین دانههای روغنی بهخود اختصاص داده است. اقلیم، توپوگرافی، خاک و استعداد اراضی از مهمترین مولفههای محیطی هستند که استعداد و قابلیت تولید محصول زراعی در یک منطقه به آنها وابسته است. در این تحقیق سعی شده است با ارزیابی تناسب اراضی بر ...
بیشتر
کلزا با اختصاص 15 درصد کل تولید روغن گیاهی در جهان بعد از سویا و نخل روغنی، مقام سوم را در بین دانههای روغنی بهخود اختصاص داده است. اقلیم، توپوگرافی، خاک و استعداد اراضی از مهمترین مولفههای محیطی هستند که استعداد و قابلیت تولید محصول زراعی در یک منطقه به آنها وابسته است. در این تحقیق سعی شده است با ارزیابی تناسب اراضی بر اساس این معیارها، اراضی مستعد کـشت کلزا در سطح استان آذربایجان غربی شناسایی شـود. در تحقیق حاضر از دادههای اقلیمی از قبیل دما، بارش، درجه روز، رطوبت نسبی، تعداد روز یخبندان، و ساعات آفتابی، ایستگاههای سینوپتیک و بارانسنجی سطح استان از بدو تاسیس تا سال 1388 مربوط به هر یک از مراحل فنولوژیکی رشد کلزا و دادههای منابع زمینی از قبیل لایههای توپوگرافی، قابلیت اراضی، عمق خاک و کاربری اراضی، استفاده شده، و مطالعه و بررسی هر یک از آنها در رابطه با نیازهای اقلیمی و اکولوژیکی کلزا صورت گرفت. سپس با استفاده از روش واسطهیابی کریجینگ در نرمافزار Arc GIS 9.3 هر یک از نقشههای عناصر اقلیمی تهیه و لایههای اطلاعاتی طبقهبندی شدند. به منظور اولویتبندی و ارزیابی معیارها و لایههای اطلاعاتی در رابطه با هم و تعیین وزن آنها از روش AHP استفاده شد. سپس ترکیب و تحلیل فضایی اطلاعات با استفاده از مدل TOPSIS در محیط GIS صورت گرفت و لایه نهایی ارزیابی توان محیطی برای کشت کلزا تهیه شد. بر اساس نتایج به دست آمده، اراضی استان از نظر پتانسیل اقلیمی و محیطی برای کشت کلزا به چهار طبقه خیلی مناسب (6/18%)، مناسب (4/34%)، متوسط (1/32%) و ضعیف (7/14%) تقسیمبندی شدند.
عبدا... سیف؛ سیدمرتضی ابطحی
دوره 17، شماره 46 ، بهمن 1392، ، صفحه 91-111
چکیده
دو ویژگی مهم یعنی نوسانات شدید و متناوب اقلیمی و دیگری ظهور انسان، کواترنر را از مابقی دورانهای زمینشناسی متمایز میکند. نوسانات اقلیمی در عرضهای بالا با افزایش و کاهش گستره یخچالی نمایان میشده است. ولی در خصوص وضعیت اقلیمی عرضهای پایین از جمله ایران، نظریات متفاوت و گاه متضادی به چشم میخورد. لذا در این تحقیق، با ...
بیشتر
دو ویژگی مهم یعنی نوسانات شدید و متناوب اقلیمی و دیگری ظهور انسان، کواترنر را از مابقی دورانهای زمینشناسی متمایز میکند. نوسانات اقلیمی در عرضهای بالا با افزایش و کاهش گستره یخچالی نمایان میشده است. ولی در خصوص وضعیت اقلیمی عرضهای پایین از جمله ایران، نظریات متفاوت و گاه متضادی به چشم میخورد. لذا در این تحقیق، با بهرهگیری از شواهد ژئومورفیک موجود از گذشته و بررسیهای آماری، اقلیم آخرین دوره یخچالی حوضه دریاچه نمک واقع در شمالغربی ایران مرکزی، بازسازی شد. بدین منظور ابتدا وضعیت بارش و دمای کنونی این حوضه بررسی و تغییرات مکانی آن در قالب نقشههایی ترسیم گردید. با توجه به موقعیت برف مرز در نقاط مختلف حوضه، نسبت به بازسازی دما و بارش حوضه در دوره یخچالی ورم، اقدام و تغییرات آن با زمان حال مقایسه شد. نقشههای مورفوکلیماتیک حوضه در هر دو دوره به روش پلتیر، با توجه به میزان بارش و دمای سالانه تهیه گردید. نتایج حاکی از افزایش 6/5 درجهای دما و کاهش 5/1 برابری بارش کنونی حوضه نسبت به دوره یخچالی ورم میباشد. بررسی شواهد و بقایای ژئومورفیک ناشی از تحولات اقلیمی، نتایج مذکور را تائید می کند.